پایگاه اطلاع رسانی

سازمان حج و زیارت

شهادت سیدوسالارشهیدان حضرت امام حسین علیه السلام برعموم مسلمین جهان تسلیت باد

شهادت سیدوسالارشهیدان حضرت امام حسین علیه السلام برعموم مسلمین جهان تسلیت باد

روز عاشورا
 سپیده دم امام حسین علیه ‏السلام با اصحابش نماز صبح را خوانده و دست مبارکش را به سوى آسمان برداشت و گفت :

" اللهم انت ثقتى فى کل کرب و رجائى فى کل شده ، و انت لى فى کل امر نزل بى ثقه وعده ، کم من هم یضعف فیه الفواد و تقلّ فیه الحیله و یخذل فیه الصدیق و یشمت فیه العدو نزلته بک و شکوته الیک رغبته منى الیک عمن سواک ففرجته و کشفته فانت ولى کل نعمه و صاحب کل حسنه و منتهى کل رغبه ؛
خداوندا ! تو پناه منى در مشکل ‌ها ، و امید منى در سختی‌ ها ، و ملجأ و یاورم هستى در آنچه که بر من نازل شود ؛ پروردگارا ! از چه دل زخم ‌هاى رنج آورى که قلب را شکسته و چاره را گسسته و دوست را به ناروائى داشته و نیش دشمن را به همراه ، به تو شکایت مى ‏کنم که امید به تو بى ‌نیازى از دل دادن با دیگرى است ، پس بگشاى درهاى بسته را و بنماى روزنه‏ هاى امید را که تو راست تمام نعمت‌ ها و از آن توست همه خوبی ‌ها و تویى تنها مقصود آرزو ها."

سپس امام حسین علیه ‏السلام بپا خاست و خطبه خواند و حمد و ثناى الهى نمود و به اصحابش فرمود : خداى عزوجل به شهادت من و شما فرمان داده است ، بر شما باد که صبر و شکیبایى را پیشه خود سازید .

 
تعداد یاران امام حسین علیه‏ السلام
 تعداد اصحاب امام حسین علیه ‏السلام در روز عاشورا سى و دو نفر سواره و چهل نفر پیاده بوده است . و از محمد بن ابى طالب نقل شده که پیادگان هشتاد و دو نفر بودند . و سید ابن طاووس از امام باقر علیه ‏السلام نقل کرده است که تعداد یاران چهل و پنج نفر سواره و صد نفر پیاده بودند .

امام حسین علیه ‏السلام زهیر بن قین را در میمنه سپاه خود قرار داد ، و حبیب بن مظاهر را بر میسره سپاه گمارد ، و پرچم را به دست برادرش عباس علیه ‏السلام سپرد ، و خیمه ‏ها را در پشت سر سپاه قرار داد و امر کرد خندقى را که در پشت خیمه ‏ها حفر کرده بودند از نى و هیزم انباشته و آنها را آتش زدند که دشمن نتواند از پشت حمله کند .

 
سپاه عمر بن سعد(لعنت الله علیه)
 عمر بن سعد نیز عبدالله بن زهیر ازدى را بر جمعى از سپاهیان که اهل مدینه بودند ، امیر کرد ، و قیس بن اشعث بن قیس را فرماندهى قبیله ربیعه و کنده داد ، و عبدالله بن ابى سبره جعفى را بر سپاهیان مذحجى و اسدى ، و حر بن یزید ریاحى را به فرماندهى قبیله تمیم و همدان گمارد ( و تمامى این گروه‌ ها در صحنه جنگ با امام حسین علیه ‏السلام حضور داشتند به جز حر بن یزید که توبه کرد و به اردوى امام رفت و به شهادت رسید .)

بعد از این تقسیم مسئولیت ‌ها - که ریشه قومى داشت - عمر بن سعد ، عمرو بن حجاج زبیدى را بر میمنه لشکر ، و شمر بن ذى الجوشن را بر میسره ، و عروه بن قیس احمسى را بر سواره نظام ، و شبث بن ربعى را بر پیاده نظام خود گمارد ، و پرچم را به درید ، غلامش سپرد .

 
حرکت سپاه دشمن
 سپاه عمر بن سعد رو به سوى خیمه ‏ها نموده و اطراف خیام امام حسین علیه ‏السلام را محاصره کردند با خندقى که به دستور امام حسین علیه ‏السلام در اطراف خیمه ‏ها حفر شده بود و در آن آتش افروخته بودند ، برخورد کردند ، شمر بن ذى الجوشن ( علیه اللعنه ) نعره بر آورد که : اى حسین ! پیش از فرا رسیدن قیامت و آتش دوزخ ، به استقبال آتش رفته ‏اى ؟ !

امام حسین علیه‏ السلام فرمود : این کیست ؟ گویا شمر بن ذى الجوشن است !
گفتند : آرى .

اما با بانگى رسا در پاسخ شمر فرمود : اى پسر زن چران ! تو به عذاب آتش سزوارترى .

مسلم بن عوسجه تصمیم گرفت که شمر را هدف تیر قرار دهد ، امام حسین علیه ‏السلام او را از این کار باز داشت !

عرض کرد : بگذارید تا این فاسق را که از سردمدران ستمکاران است به تیر بزنم که فرصت خوبى است .

امام حسین علیه ‏السلام فرمود : او را به تیر مزن زیرا من دوست ندارم که آغازگر جنگ با این گروه باشم .

در آن زمان ، حضرت سوار بر شترى شد و ما بین دو لشکر ایستاد و اهل عراق را ندا کرد و بعد از حمد 52 و صلوة ، نسب خود را اظهار نمود و بیان فرمود که آیا شما نیستید که نامه هاى متواتر بمن نوشتید و مرا بدینجا دعوت کردید. الحال چه شده ؟ آیا من کسى را کشته ام یا کسى را آسیبى زده ام یا مالى از کسى برده ام ؟ براى چه براى کشتن من جمع شده اید؟
عمر سعد تیرى بچله کمان گذاشت و با لشکر گفت که شهادت دهید نزد امیر که من بودم اول کسى که تیر بجانب حسین افکند. همینکه آن تیر را افکند، لشکر او نیز سید الشهداء را تیر باران کردند .

حضرت فرمود باصحاب خود که خدا رحمت کند شماها را ، مهیا شوید مرگى را که چاره ندارید و در همان ساعت جماعتى از اصحاب آنجناب شهید شدند و پیوسته یک یک بمیدان رفتند و شهید شدند تا وقت ظهر شد . ابو ثمامه عرض کرد وقت زوال است مى خواهیم یک نمازى دیگر با شما بجا بیاورم . از لشکر عمر سعد مهلت نماز خواستند . آن کافران بى حیا ، مهلت ندادند . لاجرم زهیر بن قین و سعید بن عبدالله خود را وقایه آن جناب کردند و هر تیر و نیزه که وارد مى شد بر بدن خود مى خریدند تا آن جناب نماز خود را تمام کرد .

عبد الله حنفی که خود را سپر امام حسین (ع) قرار داده بود ، متحمل سیزده تیر دشمن شد و عاقبت در حال دفاع از وجود شریف امام حسین (ع) به لقاء الله پیوست .

جناب على اکبر ، چون خواست بمیدان برود ، پدر نگاه مأیوسانه بقامت او کرد ، گریه او را فرو گرفت و کلمات معروفه اللهم اشهد على هولاء القوم را فرمود . على اکبر چون بمیدان رفت و جنگ کرد و تشنگى در او خیلى تأثیر کرد ، برگشت نزد پدر و گفت : یا ابا العطش قد قتلنى و ثقل الحدید اجهدنى .
خدا داند که در این حال چه بر آن پدر مهربان گذشت که آبى نداشت که جگر تفته فرزندش را خنک کند . لاجرم سخت بگریست و على بمیدان برگشت و جهاد کرد تا او را شهید کردند . همینکه پدر بالاى سر او آمد و آن بدن پاره پاره و صورت شبیه رسول خدا ص را بخون و غبار آلوده دید ، صورت بآنصورت نهاد و فرمود :
قتل الله قوما قتلوک ما اجرئهم على الرحمن و على انتهاک حرمة الرسول على الدنیا بعدک العفاء .
و هکذا ملاحظه نمود شهادت قاسم و واقعه قطع شدن دست هاى جناب ابوالفضل و کیفیت شهادت آنمظلوم و سایر شهداء که مجال ذکر نیست .
بالاتر از همه تذکر شهادت آن طفل رضیع است . نمى دانم که سید مظلومان چه حالى داشته آنوقتى که آن طفل را بآنجناب دادند که آبى براى او بگیرد عوض آنکه آن قوم بیحیا آنطفل را آب دهند تیرى بگلوى نازک او زدند که آنطفل در دست پدر ، جان داد و تأمل کن در حال عبدالله بن الحسن آن هنگامى که عموى خود را در قتلگاه میان لشکر تنها دید از خیمه نزد آن جناب دوید ، وقتى رسید که ظالمى شمشیر بلند کرده بود که آنحضرت زند . عبدالله گفت واى بر تو ، اى فرزند خبیثه مى خواهى عموى مرا بکشى . پس دست خود را سپر کرد . شمشیر دست مقدس او را قطع کرد و بپوست آویزان شد . پس آن مظلوم ناله اش بلند شد که یا اماه عماه .
حضرت او را در دامن گرفت و او را تسلى میداد که حرمله او را تیرى بزد و شهید کرد .
ملاحظه کن و کیفیت شهادت خود آن مظلوم را ببین که چه گذشته بر آن حضرت و بر اهل بیت او . خصوص آنوقتى که بجهت وداع ایشان بخیام آمد و آنها را صدا زد و با یک یک وداع کرد و امر بصبر فرمود و آن لباس کهنه را طلبید و در زیر جامه هاى خود پوشید و بمیدان رفت و رجز خواند و با آن حال تشنگى و داغ هاى کمرشکن که آن حضرت دیده بود ، چه نوع مبارزت و شجاعتى از آنحضرت ظاهر شد تا آنکه پیشانى مقدسش را شکستند . جامه بلند کرد که خون از چهره پاک نماید ، تیر زهر آلود سه شعبه بقلب مبارکش رسید ، همینکه آن تیر را از قفا بیرون کشید ، مانند ناودان خود از جاى آن جارى شد . حضرت دست ها را از آن پر می کرد و بجانب آسمان می ریخت و هم بسر و صورت خویش می مالید .
در اینوقت بواسطه آن زخم و زخم هاى فراوان دیگر که بر بدنش بود ضعف و ناتوانى عارض آن جناب شد ، از کارزار ایستاد . مالک بن یسر بجانب آن جناب روان شد و ناسزا گفت و شمشیرى بر سر مبارکش زد که کلاه زیر عمامه آن حضرت مملو از خون شد و صالح بن وهب نیزه بر پهلوى مبارکش زد که از اسب بر روى زمین افتاد .

زینب چون این بدید ، از خیمه بیرون دوید و فریاد برداشت واخاه و اسیداه وا اهل بیتاه . اى کاش ‍ آسمان خراب مى شد و بر زمین مى افتاد و کاش کوه ها از هم مى پاشید و عمر سعد را فرمود : اى عمر ! ابو عبدالله را مى کشند و تو او را نظاره مى کنى . آن ملعون جواب نگفت .
زینب با لشکر فرمود : واى بر شما مگر میان شما یکنفر مسلمان نیست . احدى جواب او را نداد و بالجمله شمر لشکر را ندا کرد که مادر بر شما ها بگرید چه انتظار مى برید ، چرا کار حسین را تمام نمی کنید .

پس از نماز ظهر عاشورا ، باقیمانده یاران امام حسین (ع) نیز یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند . شیر مردانی چون زهیر بن قین ، نافع بن هلال ، مسلم بن عوسجه ، حبیب بن مظاهر ، حرّ بن یزید ، بریر بن خضیر و دلیر مردانی از بنی هاشم چون علی اکبر (ع) ، عباس بن علی (ع) ، قاسم بن حسن (ع) ، عبدالله بن مسلم (ع) و افرادی دیگر در یاری مولا و سرورشان امام حسین (ع) جنگیدند و سرانجام به دست دشمنان اهل بیت (ع) ، مظلومانه به شهادت رسیدند و بنحوى جهاد کردند و شهید شدند که از تصور حالشان ، جگر ها آتش می گیرد .

پس همگى بر آن حضرت از هر سو حمله کردند .

امام حسین (ع) پس از آن که همه یاران خود را از دست داد ، بانوان عصمت پناه را در خیمه ای گرد آورد و آنان را تسلی و دلداری داد و به صبر و شکیبایی سفارش نمود و با قلبی شکسته از آنان خداحافظی کرد . آن حضرت ، فرزندش امام زین العابدین (ع) را که در بیماری سختی به سر می برد ، جانشین خویش قرار داد و با او نیز وداع کرد و آماده نبرد با دشمن گردید . امام حسین (ع) به تنهایی ، ساعاتی با نیرو های گسترده دشمن مبارزه کرد و تعداد زیادی از آنان را کشته و زخمی نمود .

خود آن حضرت نیز زخم های فراوانی در میدان مبارزه متحمل شد و بر اثر آن ها، از زین اسبش " ذوالجناح " به زمین افتاد و مورد هجوم وحشیانه دشمن قرار گرفت .

سرانجام شمر بن ذی الجوشن ، با قساوت و بی رحمی تمام به بدن خونین و کم رمق آن حضرت نزدیک شد و سر مبارکش را از قفا جدا کرد و بدین طریق ، روح شریفش را به اعلی علیین به پرواز در آورد .
حصین بن نمیر تیرى بر دهان مقدسش زد و ابو ایوب غنوى تیرى بر حلقوم شریفش زد و رزعة بن شریک ضربتى بر شانه چپش زد و سنان بن انس نیزه بر گلوى مبارکش فرو برد و تیرى بر نحر شریف آن مظلوم زد .
پس آن جناب را شهید کردند بنحوى که ذکرش را شایسته نمى دانم . پس از آن ، بدن مقدسش را برهنه کردند و لشکر بخیام محترمش ریختند و آنچه در خیمه ها بود ، بردند و زن هاى داغ دیده را بیازردند . زنها ناله هاشان بلند شد . عمر سعد بجانب خیام آمد . زنها نزدیک او جمع شدند و چنان صیحه کشیدند و گریستند که ابن سعد بحال آنها رقت کرد . فریاد زد که کسى متعرض ایشان نشود . زنها خواهش لباس هاى ربوده خود را نمودند . عمر سعد حکم به رد کرد ، لکن کسى بر ایشان رد نکرد و این واقعه ، مفصل است و مقام را گنجایش بیش از این نیست والى الله المشتکى و هو المستعان .

 
جنایات سپاه عمر بن سعد ، در عصر عاشورا - عاشورا ( دهم محرم ) ، سال 61 هجری قمری
 پس از شهادت جانسوز ابا عبدالله الحسین (ع) و هفتاد و دو تن از یاران فداکار وی در صبح و عصر عاشورا ، دشمنان اهل بیت (ع) جنایت های دیگری در عصر عاشورا مرتکب گردیدند ، که به طور اختصار به آن ها اشاره می کنیم :

 
غارت خیمه های حسینی
سپاهیان عمر بن سعد ، به ویژه جنایت کاران گروه نابکار و سفاک شمر بن ذی الجوشن ، پس از شهادت امام حسین (ع) به خیمه های آن حضرت یورش برده و آن ها را غارت کردند و چهارپایان ، لباس ها ، صندوق ها ، اسلحه ها ، خوارکی ها و هر چه یافتند ، تمامی آن ها را به یغما بردند . آنان ، حتی حریم اهل بیت (ع) را مراعات نکرده و زیور آلات و البسه بانوان را به اجبار از آنان ستاندند و به تاراج بردند . به طوری که زنان اهل بیت (ع) ناچار شده و به عمر بن سعد پناهنده گردیده و از شدت جنایت کاری شمر و گروه نابکارش شکایت کردند . با این که عمر بن سعد به ظاهر دستور داد که از غارت خیمه ها دست بردارند ، با این حال منافقان و جنایتکاران به پست فطرتی و فرومایه گی خویش ادامه دادند .

 
آتش زدن خیمه ها
 
پس از غارت، اقدام به آتش زدن خیمه ها نمودند، در اندک مدتی تمامی خیمه ها هر چه در آن ها بود، در آتش ظلم یزیدیان سوخت و نابود شد و حتی جان بازماندگان و یتیمان کاروان حسینی ، با خطر آتش سوزی مواجه گردید و بدین منظور ، زینب کبری (س) به آنان دستور داد که از خیمه ها بیرون رفته و به اطراف پناهنده شوند، تا از این طریق از آتش سوزان خیمه ها در امان بمانند.



اسب دوانی بر پیکر شهیدان
 
عمر بن سعد ، بنا به دستور کتبی عبیدالله بن زیاد ، پس از شهادت امام حسین (ع) و یاران او در کربلا ، تصمیم به اسب دوانی بر پیکر های خونین شهیدان گرفت .

ده نفر از منافقان و دشمنان اهل بیت (ع) برای این کار پیش قدم شده و پس از نعل بندی اسبان خویش بر پیکر های شهیدان کربلا ، اسب تاختند و پیکر های پر از جراحت و بی سر شهیدان را در هم شکستند .

 
ارسال سر مقدس امام حسین (ع) به کوفه
 
عمر بن سعد ، برای خوش خدمتی بیشتر به دستگاه ظالمانه اموی ، دستور داد سر بریده امام حسین (ع) را در عصر عاشورا با شتاب و سرعت به کوفه ببرند و عبیدالله را از پایان یافتن غائله کربلا با خبر گردانند . مأموریت رساندن سر مقدس امام حسین (ع) بر عهده خولی بن یزید اصبحی گذاشته شد . ولی وی شب هنگام به کوفه رسید و در آن وقت ، دارالاماره بسته بود . به همین جهت شب را در خانه خویش گذرانید و سر امام حسین (ع) را از ترس همسرش در تنوری پنهان کرد و در بامداد روز یازدهم به دارالاماره رفت و سر آن حضرت را تحویل عبیدالله بن زیاد داد.

التماس دعا

مجید عبداللهی امتیاز به خبر :

ارسال نظرات

نام

ایمیل

وب سایت

نظرات شما

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.