پایگاه اطلاع رسانی

سازمان حج و زیارت

وصیت امام علی(ع) در آخرین لحظات/سفارش ایشان در مورد ابن ملجم چه بود

وصیت امام علی(ع) در آخرین لحظات/سفارش ایشان در مورد ابن ملجم چه بود

حضرت‌ على‌ (ع‌) در بیست و یکم رمضان سال چهلم هجری به‌ شهادت‌ رسيد و در نجف‌ اشرف‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شد ، و مزارش‌ ميعادگاه‌ عاشقان‌ حق‌ و حقيقت‌ شد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج و زیارت؛امشب، زمینیان در ماتمند و آسمانیان چشم انتظار، غم و اندوه سراسر کوفه را در بر گرفته، گریه بر چشم ها سنگینی می کند، دیگر دل به دنبال واژه ها نمی گردد. اشک، بی بهانه سرازیر می شود.امشب، شب ناله در فراق پدری مهربان است، که جز چاه و نخل و ماه، کسی گریه اش را ندیده بود. پدری دل سوز که با آه یتیمان کوفه، شریک بود و غصه های همه را بر جان خود هموار می کرد...

**علت به شهادت‌ رساندن امام‌ على‌ (ع‌)

بعد از جنگ‌ نهروان‌ و سركوب‌ خوارج‌ برخى‌ از خوارج‌ از جمله‌ عبدالرحمان‌ بن‌ ملجم‌ مرادى‌ ، و برك‌بن‌عبدالله‌تميمى‌ و عمروبن‌ بكر تميمى‌ در يكى‌ از شبها گرد هم‌ آمدند و اوضاع‌ آن‌ روز و خونريزى‌ها و جنگهاى‌ داخلى‌ را بررسى‌ كردند و از نهروان‌ و كشتگان‌ خود ياد كردند و سرانجام‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيدند كه‌ باعث‌ اين‌ خونريزى‌ و برادركشى‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ ) و معاويه‌ و عمروعاص‌ است‌. و اگر اين‌ سه‌ نفر از ميان‌ برداشته‌شوند ، مسلمانان‌ تكليف‌ خود را خواهند دانست‌. سپس‌ با هم‌ پيمان‌ بستند كه‌ هر يك‌ از آنان‌ متعهد كشتن‌ يكى‌ از سه‌ نفر گردد. ابن‌ملجم‌ ملعون نیز متعهد به کشتن حضرت  امام‌ على‌ ( ع‌ ) شد.

**افطار شب موعود

علی(ع) شصت و سومین سال عمرش را پشت سر نهاده بود. در رمضان شصت و سومین سال عمر خود بار دیگر به میهمانی خدا آمده بود. در آن ماه، هر شبی را در خانه یکی از فرزندانش افطار می کرد. در نوزدهمین شب ماه خدا، در خانه دخترش ام کلثوم بود. او افطار پدر را در طبقی به حضورش آورد، دو تکه نان جو،کاسه ای از شیر و مقداری نمک اما همین که نگاه علی(ع) به ظرف غذا افتاد سرش را تکان داد و با صدای بلند گریست و گفت: «دخترم برای من در یک طبق دو خورش حاضر کرده ای؟ مگر نمی دانی که من متابعت برادرم رسول خدا می کنم... دخترم به خدایم سوگند افطار نخواهم کرد تا از این دو خورش یکی را برداری». ام کلثوم ظرف شیر را برداشت و آن یگانه دوران امام علی(ع) ، با کمی نام جو و نمک ساییده افطار فرمود.

**علی(ع) آماده شهادت

در آن شب موعود امیر فضیلت ها، گاه و بی گاه از اطاق خویش بیرون می رفت و نظری بر آسمان می افکند. فرمود: «به خدای سوگند این همان شبی است که آموزگار مجربم، رسول خدا به من وعده داده است». گاهی زمزمه استغفار بر لب داشت و گاهی تلاوت «یس» می کرد. آن شب به نماز و راز و نیاز علی(ع) با شب های دیگر فرق می کرد. می گفت: اللّهُمَّ بَارِکْ لِیَ الْمَوْتَ؛ خداوندا، مرگ را بر من مبارک گردان. لحظه ای خواب چشمانش را فرا گرفت. او آن حالت را چنین توصیف می کند: «در آن حال رسول خدا(ص) را در عالم رؤیا دیدم. عرض کردم چه بسیار کارشکنی ها و لجاجت و دشمنی ها که از امتت دیدم! فرمود: آنها را نفرین کن. گفتم: خدا بهتر از آنان را به من بدهد و به جای من شخص بدی را بر آنها مسلط کند».

**علی(ع) در مسجد کوفه

امیرالمؤمنین علی(ع) با شتاب به سمت مسجد کوفه حرکت می کند. حسن(ع) را که برای حفاظت پدر به دنبال او آمده بر می گرداند. وارد مسجد کوفه می شود و در تاریکی، چند رکعتی نماز به جا می آورد و آنگاه بر بام مسجد می رود و بانگ اذان سر می دهد. اذانی که در سایه همت و رشادت مردانه او این سان شکوه و جلال یافته است. پس از آن از مأذنه به زیر می آید و در صحن مسجد با بانگ الصلوة، الصلوة، خفتگان را برای نماز بیدار می کند.

 

**علی(ع) در محراب شهادت

علی(ع) اینک به نماز نافله فجر ایستاده است. اما این نماز حال و هوای دیگری دارد. رنگ و بوی دیگری به خود گرفته است. علی(ع) او را به معراج می برد. لحظه موعود فرا رسیده است.

ابن ملجم مرادی، تیره روزترینِ مردمان که در تاریک اندیشی و فضیلت سوزی گوی سبقت ربوده بود، به آن حضرت نزدیک می شود و شمشیر زهرآلود خود را بر فرق مبارک آن رهبر آزاده فرود می آورد؛ آن ضربت دین را از وجود علی(ع)، محروم کرد. انسانیت را در سوگ رهبری والا نشاند و عدالت را بی مقتدا ساخت.

**فُزْتُ و رَبِّ الْکَعْبَة

مسجد کوفه، آن شب نظاره گر آخرین مناجات و نماز مولای پارسایان بود. علی(ع) دیگر خود را آزاد می دید. به آستانه وصال رسیده بود. دیگر از رنج ها و دردهایی که مردمان نابکار برای او آفریده بودندر هایی می یافت. آری وعده ای که به او داده بودند تحقق پیدا کرده بود. پس همین که ضربه آن دشمن پاکی ها بر فرق او فرود آمد سر برداشت و در حالی که چشم به آسمان دوخته بود فریاد کرد: بِسْمِ اللّهِ وَبِاْاللّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ فُزتُ و رَبِّ الْکَعْبَة؛ به پروردگار کعبه سوگند که رستگار و کامروا شدم».

**سفارش حضرت علی (ع) در مورد ابن ملجم

مردم با دیدن این منظره هجوم آوردند و ابن ملجم را گرفتند و به نزد علی (ع) بردند. علی (ع) چشمانش را گشود. با صدای ضعیف اما با یک دنیا مهربانی و لطف رو به او کرد و گفت: ای ابن ملجم، آیا به تو مهربانی نکردم؟... آیا برای تو امام بدی بودم تا مرا این گونه پاداش دهی؟ ...».

آنگاه رو به فرزند ماتم زده اش حسن(ع) کرد و فرمود: «پسرم، با اسیر خود مدارا کن و شفقت و مهربانی پیش گیر... ما از اهل بیت رحمت و مغفرتیم. از آنچه خود می خوری به او بخوران و از آنچه می آشامی به او بنوشان. اگر من از دنیا رفتم با یک ضربه او را قصاص کن و اگر زنده ماندم خود می دانم که با او چه کنم و من به عفو سزاوارترم».

**وصيت‌ امام علی (ع) در آخرین لحظات

حضرت‌على‌ ( ع‌ ) در واپسين‌ لحظات‌ زندگى‌ نيز به‌ فكر صلاح‌ و سعادت‌ مردم‌ بود و به‌ فرزندان‌ و بستگان‌ و تمام‌ مسلمانان‌ چنين‌ وصيت‌ فرمود :

" شما را به‌ پرهيزكارى‌ سفارش‌ مى‌كنم‌ و به‌ اينكه‌ كارهاى‌ خود را منظم‌ كنيد و اينكه‌ همواره‌ در فكر اصلاح‌ بين‌ مسلمانان‌ باشيد. يتيمان‌ را فراموش‌ نكنيد ، حقوق‌ همسايگان‌ را مراعات‌ كنيد. قرآن‌ را برنامه‌ى‌ عملى‌ خود قرار دهيد. نماز را بسيار گرامى‌ بداريد كه‌ ستون‌ دين‌ شماست‌ ."

بدین ترتیب حضرت‌ على‌ (ع‌) مولای متقیان ، ستون آسمان و زمین و از بهترین بندگان خداوند و امام اول شیعیان در 21 ماه‌ رمضان‌ به‌ شهادت‌ رسيد و در نجف‌ اشرف‌ به‌ خاك‌ سپرده‌شد ، و مزارش‌ ميعادگاه‌ عاشقان‌ حق‌ و حقيقت‌ شد.

امتیاز به خبر :

عکسهای مرتبط

ارسال نظرات

نام

ایمیل

وب سایت

نظرات شما

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.